پلیس های انگلیسی چگونه آدم می کشند؟
به گزارش گفتمان برتر، خبرنگاران: جیسون مک فرسون یک شهروند انگلیسی است که ژانویه سال 2007 وحشیانه به دست پلیس ناتینگ هیل از بخش های مرکزی لندن در انگلیس کشته شد.
برای دیدن بریتانیای کبیر با تور انگلیس همراه باشید.
به گزارش گروه رسانه های خبرنگاران،جیسون مک فرسون یک شهفرایند انگلیسی است که ژانویه سال 2007 وحشیانه به دست پلیس ناتینگ هیل از بخش های مرکزی لندن در انگلیس کشته شد. مک فرسون در حالی که در بازداشت به سر می برد، مورد ضرب و جرح افسران پلیس قرار می گیرد که تصور می نمایند وی یک بسته مواد مخدر را در دهانش مخفی نموده اند. در پی این ضرب و جرح، حال مک فرسون رو به وخامت می رود. چند دقیقه بعد، آمبولانسی او را به بیمارستان می برد، اما دیر شده است و اعلام می شود که مک فرسون مرده است.
مسئله ای که شاید بیش از مرگ مک فرسون انسان را ناراحت می نماید این است که پفراینده او، تنها پفراینده ای نیست که طی آن یک شهفرایند انگلیسی به دست پلیس کشته می شود. با افزایش آمار خشونت پلیس در انگلیس، لیست افرادی که جان خود را در پی استفاده بیش از حد افسران پلیس از زور از دست می دهند، به لیستی طولانی تبدیل شده است. شهفرایندان انگلیسی هم اکنون مثل شهفرایندان آمریکایی از خود می پرسند: اگر محافظان مردم، دقیقاً به همان کسانی تبدیل شده اند که باید از آن ها بترسیم، پس تکلیف امنیت چیست؟ متأسفانه اکثر قربانیان این پفراینده ها از رنگین پوستان انگلیس هستند.
سامانتا پترسون خواهر جیسون مک فرسون
سامانتا پترسون خواهر مک فرسون هفت سال است کوشش می نماید تا حق برادرش را از پلیس بگیرد. وی خطاب به جمعیتی که در اعتراض به خشونت پلیس در انگلیس جمع شده اند می گوید: می خوام به همه آن هایی که هنوز درخواست رسیدگی به پفراینده شان را نداده اند هشدار بدهم که راهی را نفرایند که من طی کردم. هیچ شکایتی نکنید، چون هیچ کس به شکایت شما رسیدگی نمی نماید. اگر این ها به حرف ما گوش می دادند، برادر من کشته نمی شد.
پترسون درباره برادرش می گوید: جیسون شخصیتی بسیار دوست داشتنی و مهربان داشت. به عنوان برادر کوچک تر من، همواره مراقبم بود. دائماً با ما در تماس بود. اگر من مدتی به او زنگ نمی زدم، حتی عصبانی می شد. همواره زنگ می زد و می خواست مطئمن شود که من و خانواده ام حالمان خوب است.
مک فرسون قبلاً هم به دلایلی نظیر حمل مواد مخدر با پلیس و نظام قضایی انگلیس درگیر بود. مدتی را در زندان گذرانده بود و نیروهای پلیس منطقه او را می شناختند. پترسون درباره برادرش می گوید: من هیچ وقت ادعا نمی کنم که جیسون سوء سابقه قضایی نداشت، به زندان هم رفته بود و دوباره آزاد شده بود. این اواخر به من گفت: سامانتا، من دیگر نمی خواهم این کارها را ادامه بدهم. می خواهم زندگی ام را عوض کنم. با دختری آشنا شده بود و تصمیم داشت زندگی قبلی اش را کنار بگذارد.
ساندرا ریچادرسون مادر مک فرسون درباره روز مرگ وی می گوید: من در خانه با لیا نامزد جیسون بودم. داشتیم کیک درست می کردیم. به جیسون زنگ زدم تا چیزهایی را که لازم داشتیم برایمان بخرد. او هم گفت که دارد می آید. پترسون ادامه ماجرا را این گونه شرح می دهد: جیسون با دو نفر از دوستانش به سمت خانه می آمدند، در جهت، جایی توقف می نمایند تا یکی از دوستان دیگر را ببینند. ناگهان پلیس آن ها را محاصره می نماید و تهدید می نماید که اگر از خودرو بیرون نیایند، شیشه های خودرو را خرد خواهند کرد. بنابراین همه آن ها از خودرو بیرون می آیند و پلیس همان جا آن ها را می شود.
تصویری از جیسون مک فرسون
ریچاردسون مادر جیسون ادامه می دهد: من به لیا گفتم: حتماً اتفاقی افتاده است، چون وقتی جیسون می گوید دارم می آیم، حتماً دارد می آید. نمی دانم چه شده که هنوز نرسیده است. دوباره با جیسون تماس گرفتم. از پشت تلفن، صدای درگیری شنیدم و بعد کسی داد می زد: نمی توانم نفس بکشم، نکن، نکن. واقعاً فکر می کردم خود جیسون است و دارد با دوستانش شوخی می نماید. یک نفر داد زد: فکر کنم، دارد می میرد. من نگران شدم و داد زدم: جیسون، شوخی را بس کن. اما کمی که گذشت، صداها نزدیک تر و نزدیک تر شد، من از ترس، جیغ زدم و بعد تلفن قطع شد.
پترسون می گوید: من صبح روز بعد بود که فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. مادرم ساعت 6 صبح با من تماس گرفت. فکر کردم حال خودش بد شده و در بیمارستان است. اما گفت که برای جیسون مسئله ای پیش آمده است. با خودم فکر کردم، حتماً بازداشتش نموده اند. مادرم گفت: جیسون را کشته اند. پرسیدم: یعنی چه؟ چه کسی جیسون را کشته است؟ چه داری می گویی؟ گفت: پلیس، جیسون را دستگیر نموده و بعد هم او را کشته اند. من باورم نشد، زنگ زدم به اداره پلیس. گفتم: می خواهم بدانم برادرم کجاست. گفتند: برادرت کیست؟ گفتم: جیسون مک فرسون. گفتند: ما در حال حاضر نمی توانیم به شما چیزی بگوییم. و گوشی را قطع کردند. چند بار دوباره زنگ زدم، اما کسی جوابی به من نداد. بعد، از اداره پلیس با من تماس گرفتند و گفتند: برادر شما در بازداشت کشته شده است. من به خانه مادرم رفتم. همه دوستانش دور او جمع شده بودند. مادرم گریه می کرد. هنوز هم باورم نمی شد. می گفتم: مگر ممکن است جیسون کشته شده باشد! چطور ممکن است چنین اتفاقی افتاده باشد! اما کم کم فهمیدم که واقعاً این رخ داده است و دلیل این که مردم اطراف من رفتارهای عجیبی پیدا نموده اند همین است، این که جیسون دیگر این جا نیست.
وقتی اعلام می شود که جیسون مک فرسون مرده است، جسد او به بخشی از اموال دولتی تبدیل می شود. کمیسیون مستقل شکایات پلیسی موظف می شود پفراینده را آنالیز کنید. باید صحنه جرم را به دقت آنالیز نمایند، با شاهدان عینی مصاحبه نمایند و شواهد موجود را جمع آوری نمایند. باید به این سؤال پاسخ بدهند: چرا جیسون مک فرسون در بازداشت پلیس کشته شد؟
مایک فرانکلین مأمور کمیسون مستقل شکایات پلیسی می گوید: به محض آن که گفته می شود کسی در بازداشت کشته شده است، اولین کاری که کمیسون انجام می دهد این است که منابع خبر را آنالیز می نماید. ابتدا با افسران پلیس و خانواده مقتول مصاحبه می شود. بعد آنالیز می شود که علاوه بر مسائل عادی و واضح درباره پفراینده، این اتفاق در چه شرایطی افتاده است، رابطه این پفراینده با پفراینده های مشابه چیست، آیا پفراینده های مشابه، در همین محدوده رخ داده است یا خیر. آنالیز می کنیم که آیا راهی وجود دارد که پیامدهای این اتفاق به حداقل برسد یا نه.
پترسون درباره تحقیقات کمیسیون می گوید: اولین چیزی که یادم هست به من گفتند، این بود که ما مستقل از پلیس هستیم، می توانید به ما اعتماد کنیم. یک مأمور مخصوص خانواده شما می گذاریم و می توانید هر زمان که خواستید با او تماس بگیرید. این مأمور در طول تمام مراحل تحقیقات با شما همراه خواهد بود و به شما یاری می نماید. من هم خیالم راحت شد.
فرانکلین می گوید: ما به شواهد و حقایق نگاه می کنیم و آن ها را از یک دیدگاه مستقل آنالیز و تحلیل می کنیم. منظورمان از دیدگاه مستقل چیست؟ مثلاً این نظریه وجود دارد که یک افسر پلیس هیچ گاه دروغ نمی گوید، بنابراین هر آن چه افسر پلیس می گوید رخ داده است، حتماً همان درست است. اما ما که احمق نیستیم. ما در دنیای واقعی داریم زندگی می کنیم. اگر در طول تاریخ، هیچ پلیس فاسدی، هیچ پلیس نژادپرستی، هیچ پلیس خشنی و هیچ پلیسی وجود نداشت که از اختیارات خود سوء استفاده و با خشونت بیش از حد با مردم برخورد کند، دیگر چرا کمیسیون مستقل شکایات پلیسی تشکیل می شد؟
پترسون با یادآوری اولین مراحل آنالیز پفراینده قتل برادرش، شرح می دهد: وقتی با مأمور کمیسیون فیلم دوربین مداربسته را نگاه کردیم، به من رو کرد و گفت: واقعاً متأسفم که این را دیدی. فکر نمی کردم این قدر بد باشد. فیلم، صدا نداشت و نمی توانستیم بفهمیم چه دارند می گویند، اما یک باره، افسر اصلی به سمت جیسون می رود و با دستش کوشش می نماید، دهان او را به زور باز کند. همین طور که جیسون را به سمت کنار هل می دهد، یک افسر دیگر، از در وارد می شود و خیلی عادی، می آید و او هم به افسر اول یاری می نماید. بعد از اندکی، دوازده افسر دیگر هم می آیند. من خودم آن ها را شمرده ام. همه می آیند و هر کدام یک ضربه ای می زند و یاریی به افسران دیگر می نماید. یک نفر پاهای جیسون را پایین نگه داشته است، چند نفر روی صورت جیسون خم شده اند و او را فشار می دهند. چند نفر از افسرها می فرایند، اما افسر اصلی هنوز هم دارد مشت به صورت جیسون می زند. بدترین قسمت ماجرا این است که مادرم همین موقع داشت زنگ می زد و می خواست ببیند پسرش چرا دیر نموده است. می گوید صدای جیسون را شنیده است که می گفته: نمی توانم نفس بکشم، نمی توانم نفس بکشم.
فیلم دوربین مداربسته: جیسون زیر دست و پای افسران پلیس حتی دیده هم نمی شود
پترسون ادامه می دهد: تنها دلیل این که افسر اصلی دست از کتک زدن جیسون برداشت این بود که یک افسر سیاه پوست که آن جا بود و در درگیری شرکت ننموده بود، دست روی کمر افسر اصلی می گذارد که: دیگر به اندازه کافی کتک اش زدی، بس است، رهایش کن. افسرها جیسون را رها می نمایند و می فرایند، اما کف زمین، خون ریخته است. یک دفعه، جیسون مثل این که حمله قلبی نموده باشد، حالش وخیم می شود و افسرها او را روی زمین می خوابانند. در عرض چند ثانیه، آمبولانس می آید و جیسون را روی برانکارد می گذارند و می برند. یکی از افسران کمیسیون به من گفته بود که این فیلم، با صدا گرفته شده است، اما هنوز نتوانستیم صدایش را دریافت کنیم. چند ماه بعد، از آن ها پرسیدم که توانستید صدا را هم از پلیس بگیرید یا نه، گفتند: فیلم اصلاً با صدا ضبط نشده بود.
نکته جالب توجه این که حدود 80 درصد از بازرسین ارشد در کمیسون مستقل شکایات پلیسی، از جمله در پفراینده جیسون مک فرسون، افسران سابق پلیس هستند. فرانکلین در این باره می گوید: بسیاری از افسران بازنشسته پلیس می آیند و به عنوان بازرس برای کمیسون کار می نمایند. پفراینده هایی بوده که در آن ها، علی رغم آن که یک فرد بازداشت شده را در بازداشت کشته اند، اما رأی نهایی به نفع افسر پلیس صادر شده است.
پترسون که از اعتماد به کمیسون مستقل شکایات پلیسی پشیمان است، به خانواده های دیگر قربانیان پفراینده های قتل در بازداشت توصیه می نماید: اگر من به جای آن ها بودم، اولین کاری که می کردم این بود که از افسران پلیس، یک روایت کتبی می گرفتم. بعد هم خودم افرادی را اجیر می کردم تا کاملاً مستقل درباره پفراینده ام تحقیقات نمایند. اگرچه کمیسون به شما می گوید که ما کاملاً مستقل هستیم و به شما یاری می کنیم، اما واقعیت خلاف این است. مأموری که برای ما گذاشته بودند، به من گفت که می توانم یک بازرس مستقل داشته باشم، اما بلافاصله حرفش را پس گرفت و کوشش کرد من را متقاعد کند که به دردسرش نمی ارزد و بهتر است بگذارم کمیسیون کار خودش را بکند. اما من نمی خواستم این کار را بکنم. می خواستم مطمئن شوم که واقعیت درباره قتل برادرم آشکار می شود.
ساندرا ریچاردسون مادر جیسون مک فرسون
ژانویه سال 2010، کمیسیون مستقل شکایات پلیسی، رأی نهایی خود را درباره پفراینده اعلام می نماید: مرگ جیسون مک فرسون، به دلیل مصرف کوکائین بوده است. البته هیئت منصفه از پلیس هم به خاطر عدم عمل درست به وظایف خود انتقاد دارد: آیا نمی شد کاری کرد تا جان مک فرسون نجات پیدا کند؟ کمیسون گزارش خود را منتشر و خاطرنشان کرد که هیچ افسر پلیسی به خاطر دست داشتن در پفراینده مرگ جیسون مک فرسون مورد دادرسی جنایی قرار نخواهد گرفت. بنابراین پفراینده بسته است.
اما ساندرا ریچاردسون مادر جیسون می گوید: هیچ وقت فکر نمی کردم چنین اتفاقی بیفتد. هیچ چیز تمام نشده است، من هنوز زنده ام و پسرم مرده است. تا روزی که من هم بمیرم، این پفراینده برای من بسته نمی شود. ریچاردسون در تاریخ 25 آگوست 2010، یعنی حدود سه سال پس از پسرش فوت کرد.
از زمان تشکیل کمیسون مستقل شکایات پلیسی تا زمان تهیه این گزارش، 827 نفر در بازداشت پلیس انگلیس کشته اند. تا کنون حتی یک افسر پلیس هم در هیچ یک از این پفراینده ها مجرم شناخته نشده است. فرانکلین در این باره می گوید: من ابایی ندارم که بگویم، ما باید بهتر از این عمل کنیم. مشکل در اجرای کار نبوده است. من صرفاً معتقدم هرچه قدر هم که خوب کارمان را بکنیم، باز هم همواره باید کوشش کنیم تا بهتر بشویم. اگرچه هیچ افسری تا کنون در پفراینده های قتل در بازداشت مقصر شناخته نشده است، اما این تقصیر کمیسیون نیست. ما بخشی از یک سیستم هستیم و وظیفه داریم کاری کنیم که این سیستم پیشرفت کند و بهتر شود.
منبع:مشرق
خبرنگاران: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای بازنشر می شود.
بازگشت به صفحه سایر رسانه ها
منبع: تسنیم